آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

دختر نازمون آوا

روزاي اخر سال

سلام نازنينم؛) كلاس مادر و كودك ميريم؛) البته جلسات اخرش هستيم ...هشت جلسه يك ساعته بود... اولش فقط دنبال بازي بودي! ولي الان يه مقدار با مربي ارتباط گرفتي و تو بازيها مشاركت بيشتري داري مخصوصا "ما گليم كا سنبليم" و قسمت اخرش كه روي زمين ولوو ميشيم! عاشق اين قسمتشي؛) و خانم مربي هم براي دل كوچيكت هميشه اين بازي رو انجام ميده تا تو كلي ذوق كني؛)) و كاردستي! كه حتما عكس مي گيرم و در يه پست عكس دار همه رو يه جا ميذارم؛) خلاصه ميري ميزو صندلي رو مياري و تندي اماده ميشي تا كاردستي درست كنيم! البته بيشتر قسمت رنگ كردن و چسب كاري رو دوست داري و حواست به كار خودته؛) ... ديالوگهات واقعا جالب شدن؛) چندروز پيش ظهر كه داشتيم براي خوابيدن اماده ميشديم پتو...
17 اسفند 1391

"مسواك و دندان "

سلام نازگلكم! چون ديدم پستهات دير به دير ميشه تصميم گرفتم گاهي كارم رو راحت كنم و با موبايل برات پست بفرستم :) و پست مهم الان هم راجع به يكي از دندنكهاي دندون اخري سمت چپ بالا هست؛) بله تشريف اوردن؛) ريزونه و تيز و تشديد مانند؛) ياد اولين دندونت افتادم؛) چه زود دهان قشنگت پراز مرواريد هاي ريز شد؛) و امروز اخرين دندونهات رو داري تكميل مي كني؛) چند روز پيش وقتي داشتم برات مسواك ميزدم ديدم لثه بالات قلمبه شده و سفيدي دندونه از زير پوسته نازك لثه ات معلوم بود... خلاصه امشب كه داشتم مسواك ميزدم دست زدم ديدم بعلهههههه يه پايه از چهار پايه لثه رو شكافته و امده بيرون؛) اخه تو عزيزمي هم خودت هم دندونات جريان مسواك: خوب مسواك كه دوست داري يه كم مي كن...
11 اسفند 1391

می تونم کمکتون کنم؟؟؟

سلام به دخمل طلای خودم خوب بازم معذرت در تاخیر پستها ... واقعا کلمات و جملات بامزه ای استفاده می کنی و من بیشتر از هر وقت دیگه ای معنی شیرین زبونی های شما رو می فهمم خودت در میزنی: تق تق بعد می گی کیه؟ می تونم کمکتون کنم؟؟؟؟ :)))) و یا بعد از در زدن می گی : باب اسفنجی.... باب اسفنجی شلوار مکعبی... بعد می گی : سلام تونی کوچیکه:))) دقیقا دیالوگ کارتون باب اسفنجی:) البته گاهی هم تغییراتی میدی... مثلا : مامان شلوار مکعبی !! بیا آوا کارت داره:)) و بیشتر مواقع به خودت می گی آوا :)) و هنوز نمی گی " من" چند روزه داری روی کلمه " براتون" کار می کنی... واقعا تمرین و تکرار جالبیه! می گی: براتون...
17 بهمن 1391

روزهای آخر آذرماه 91

سلام خانم خوشگله دختر گل مامانشه ...فقط تو رو خدا خوب بخواب!!! جدیدا که ظهر ها هم نمی خوابی و تا می بینی من چشمام بسه است خودتو می اندازی روی من می گی" مامان آشو(پاشو)" ....کلا دچار بی خوابی شدم از دست تو فسقل دختر!! روند حرف زدنت خیلی سرعت گرفته و کلا منظورت رو با بیشترین کلمات بیان می کنی "مامان امک (کمک) کن آوا گیر کرده :))  " "مامان جون ای مامان جون چایی رو بلیز (بریز) تو فنجون" " مامان بیا آوا کارت داره" وقتی من تو اشپزخونه ام یا پای لب تاب" مامان کار داری؟" پتوت رو مثل دامن می پیچی دورت " مامان اتو(پتو) قشنگه؟" سوالهای تاکیدی می پرسی!! مثلا "مامان این خیسه؟" خودت می گی"بله این خیسه" یه...
5 دی 1391

شبهای طولانی

سلام گل دخترکم این روزهای کوتاه و شبهای طولانی داره می گذره و تو هر روز بزرگتر و شیرین زبون تر میشی خیلی از کلمات رو یاد گرفتی و استفاده می کنی .. هر شب که بابا میاد خونه چندتا کلمه و جمله جدید اون روز بهش می گم و کلی خوشحال می شه و تو هم با تکرارشون لبخند رو روی  لبهامون می شونی تو پست قبلی یادم رفت بنویسم که پریدن رو یاد گرفتی .... می گی یک دو سه و می پری بالا خودت هم خیلی خوشحالی که یه مهارت جدید رو یاد گرفتی و هرجایی که میری اول چندتا می پری تا به همه نشون بدی چه کار جدیدی یاد گرفتی:) این شبهای طولانی رو با بد خوابی هات یه کم سخت کردی ...راستش چند شب خوب می خوابی ولی یهو ...
7 آذر 1391

آوا در ماهی که گذشت

سلام گل دخترکم خوبی؟ بازم معذرت که پست هات رو دیر به دیر می نویسم باور کن خیلی سرم شلوغه :) خوب بریم سر مطالب این ماه:) *با خانواده تشریف بردیم قم و جمکران زیارت :) خیلی هم خوش گذشت :) این شما و آقا امیر رضا و ملیکا جونم تو صندوق عقب ماشین:) *یه مهمونی با دوست جونامون سحرجون و آزاده جون داشتیم و شما هم کلی با آقا پارسا و آیسان جونم بازی کردید و البته بیشتر با ایسان بودی و پارسا جونم رو تنها می ذاشتی اونم میامد هی می گفت آوا :) ...خلاصه شب خوبی بود و دور هم خوش گذشت آیسان جونم...آقا پارسا...آوا گله در ضمن کفشهاتون هم از کمدتون اوردی و خلاصه هر کفشیت رو که مهمونامون پاشون می کنن دفع...
14 آبان 1391

شیرین زبونیهای دخترک

سلام گل دخترم یعنی عزیزمی خانمی کوچولو... هر کلمه ای که می نویسم یاد کلمه هایی که می گی میفتم و بیشتر دلم برای چلوندنت تنگ میشه خیلی ارام و بامزه داری جملاتت رو تکمیل می کنی این پست رو اختصاص مدیم به کلیه کلمات و کارهای شما جملات شما بیشتر دستوریه: "کولر روشن کن" "سبز رو روشن کن" ....(شمع سبز رنگ) "نانجی رو روشن کن" ...(لامپهایی که نورشون افتابیه) "آبی رو روشن کن"....(لامپهایی که نورشون مهتابیه) این از جملات دستوریت که همش باید یه چراغ یا شمعی رو روشن کنیم جملات خبری با لحن متعجبانه : "ااا آفــــــــــوشد!!" "ااا تموم شد!!" "ابروی پیگ کی کند؟ نکن".......(آخه ابروی عروسکی که خاله...
19 مهر 1391

دو ساله شدم

سلام دختر زیبای دوساله من قربونت برم که دوسالگیت رو به پایان رسوندی  این دوسال با اینکه خیلی لحظات سختی به همراه داشت ولی من به جز طعم  شیرینی  چیزی به یادم نمیاد... دو ساله شدنت پر بود از لحظات زیبای مادر شدنم دو ساله شدی و آغوشم پر شد از عطر تنت دو سال گذشت و من طعم همه بوسه هایت را با لذت به یاد می آورم با تمام شیرینی اش  و تمام عطشم لبخندهایت و صداهایت ... تکرار حرفهایم و نگرانیهایم ... باور کردن تو و خودم ... با تو بودن و در آغوش کشیدنت ... تبسمت و اشکهایم .... عشقم ، همه وجودم ، دخترم  تولدت مبارک برای تمام روزهایی که در پیش داری د...
28 شهريور 1391