می تونم کمکتون کنم؟؟؟
سلام به دخمل طلای خودم
خوب بازم معذرت در تاخیر پستها ...
واقعا کلمات و جملات بامزه ای استفاده می کنی و من بیشتر از هر وقت دیگه ای معنی
شیرین زبونی های شما رو می فهمم
خودت در میزنی: تق تق
بعد می گی کیه؟ می تونم کمکتون کنم؟؟؟؟ :))))
و یا بعد از در زدن می گی : باب اسفنجی.... باب اسفنجی شلوار مکعبی...
بعد می گی : سلام تونی کوچیکه:)))
دقیقا دیالوگ کارتون باب اسفنجی:)
البته گاهی هم تغییراتی میدی...
مثلا : مامان شلوار مکعبی !! بیا آوا کارت داره:))
و بیشتر مواقع به خودت می گی آوا :)) و هنوز نمی گی " من"
چند روزه داری روی کلمه " براتون" کار می کنی... واقعا تمرین و تکرار جالبیه!
می گی: براتون دست بزنم؟؟ براتون بیار!! بعد من می گم : برامون اوردی؟
و تو باز هم هی تکرار می کنی!!
چند روز پیش می گی : مثلا آیسانم!! برم مهد کودک:))
بازیهات بیشتر به سمت تخیلهات کشیده شده!!
الکی در رو باز می کنی .. مثلا سوار اسانسور میشی .. بعد دکمه اش رو میزنی ... بعد می گی:
طبقه چخارم(چهارم) .. در رو باز می کنی و پیاده میشی ...و البته در رو حتما پشت سرت می بندی
یا اینکه تو فروشنده میشی و من ازت خرید می کنم
اسمت هم هست " اصغر آقا" :)
در میزنم : اصغر اقا سلام
آوا: سلام خوش امدی ..
و کلی جملات قشنگ و ریزه میزه:)
کامل تا 10 میشماری بدون هیچ اشتباهی:)
در هفته های الوده ای که گذشت به شمال کشور هم سری زدیم و از هوای عالییییی استفاده
کردیم و شما هم کلی بهت خوش گذشت مخصوصاٌ شن بازی و دوچرخه سواری(البته در سبد)
اینم تصاویر شن بازی:
برای اینکه به شنها دست بزنی بهت گفتم گوش ماهی ها رو کنار هم بچین:) اینجا داری می ذاریشون
پیش هم:)
اینم آرمیتای مهربون:)
و اینم دوتا جوجه ریزه میزه در حال بازی:)
و یه دوری هم تو شهرک با دوچرخه زدیم و شما هم توی سبد دوچرخه بودید و کلی کیف کردی
می پرسم روی درختا چیه؟؟ می گی پرتقال:)
اینم اوا و به قول خودش پرتقالها
خلاصه یه دوری زدیم و اب وهوایی عوض کردیم و برگشتیم
به نفع کودکان محک هم یه مراسم بود که رفتیم اینم شما و محمد امین قشنگم
خیلی مراسم خوبی بود اما چون باید می نشستیم شما زیاد خوشت نیومد و ما زودتر برگشتیم
حدود یه هفته ای میشه که تختت رو طی یک عملیات انتهاری از اتاق خودم به اتاق خودت انتقال
دادم:)... راستش وقتی می دیدم بدون من راحت توی پذیرایی می خوابی یا پیش بابا با ارامش
خوابت می بره مطمین شدم که انشالله اون ایمنی و امنیت خاطر رو پیدا کردی و وقتشه
یکی دیگه از مراحل رو جلو ببرم!
نرده تختت رو نبستم چون ارتفاع تختت کمه و یه بالش هم پیشت گداشتم!
چند شب اول پایین تخت خوابیدم و شب اول شما هم امدی پایین پیش من خوابیدی ولی از
شب بعدش رفتی رو تخت....بعد از چند روز هم من امدم تو اتاق خودمون ...
ولی از وقتی مریض شدی دو شب همه تو حال خوابیدیم تا شما راحتتر باشی
و الان باز دو سه شبه بعد از اینکه خوابت میره میذارمت تو اتاق خودت ...
چون زیاد می چرخی فعلا برات جا می اندازم روی زمین ...
خیلی خوشحالم که همکاری کردی:) و منو از نگرانی جدایی در اوردی:)
حدود یه هفته است مریض شدی :( خودمم ازت گرفتم :(
هر دوتامون داریم انتی بیوتیک می خوریم و البته من امپول هم میل فرمودم:(
دکی قد و وزنت رو گرفت : قدت90 و وزنت13 و نیم بود
امیدوارم زودتر هر دوتامون خوب بشیم ...
دختر گلم همیشه دوستت دارم