آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

دختر نازمون آوا

می تونم کمکتون کنم؟؟؟

1391/11/17 23:50
نویسنده : مامی
748 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخمل طلای خودم

دریا

خوب بازم معذرت در تاخیر پستها ...

واقعا کلمات و جملات بامزه ای استفاده می کنی و من بیشتر از هر وقت دیگه ای معنی

شیرین زبونی های شما رو می فهمم

خودت در میزنی: تق تق

بعد می گی کیه؟ می تونم کمکتون کنم؟؟؟؟ :))))

و یا بعد از در زدن می گی : باب اسفنجی.... باب اسفنجی شلوار مکعبی...

بعد می گی : سلام تونی کوچیکه:)))

دقیقا دیالوگ کارتون باب اسفنجی:)

البته گاهی هم تغییراتی میدی...

مثلا : مامان شلوار مکعبی !! بیا آوا کارت داره:))

و بیشتر مواقع به خودت می گی آوا :)) و هنوز نمی گی " من"

چند روزه داری روی کلمه " براتون" کار می کنی... واقعا تمرین و تکرار جالبیه!

می گی: براتون دست بزنم؟؟ براتون بیار!! بعد من می گم : برامون اوردی؟

و تو باز هم هی تکرار می کنی!!

چند روز پیش می گی : مثلا آیسانم!! برم مهد کودک:))

قلبلبخندقلبلبخند

بازیهات بیشتر به سمت تخیلهات کشیده شده!!

الکی در رو باز می کنی .. مثلا سوار اسانسور میشی .. بعد دکمه اش رو میزنی ... بعد می گی:

طبقه چخارم(چهارم) .. در رو باز می کنی و پیاده میشی ...و البته در رو حتما پشت سرت می بندی

یا اینکه تو فروشنده میشی و من ازت خرید می کنم

اسمت هم هست " اصغر آقا" :)

در میزنم : اصغر اقا سلام

آوا: سلام خوش امدی ..

و کلی جملات قشنگ و ریزه میزه:)

کامل تا 10 میشماری بدون هیچ اشتباهی:)

قلبلبخندقلبلبخند

در هفته های الوده ای که گذشت به شمال کشور هم سری زدیم و از هوای عالییییی استفاده

کردیم و شما هم کلی بهت خوش گذشت مخصوصاٌ شن بازی و دوچرخه سواری(البته در سبد)

اینم تصاویر شن بازی:

شن بازی

برای اینکه به شنها دست بزنی بهت گفتم گوش ماهی ها رو کنار هم بچین:) اینجا داری می ذاریشون

پیش هم:)

اینم آرمیتای مهربون:)

آرمیتا

و اینم دوتا جوجه ریزه میزه در حال بازی:)

شن بازی

 و یه دوری هم تو شهرک با دوچرخه زدیم و شما هم توی سبد دوچرخه بودید و کلی کیف کردی

می پرسم روی درختا چیه؟؟ می گی پرتقال:)

اینم اوا و به قول خودش پرتقالها

نارنج

خلاصه یه دوری زدیم و اب وهوایی عوض کردیم و برگشتیم

 قلبلبخندقلبلبخند

به نفع کودکان محک هم یه مراسم بود که رفتیم اینم شما و محمد امین قشنگم

محک

خیلی مراسم خوبی بود اما چون باید می نشستیم شما زیاد خوشت نیومد و ما زودتر برگشتیم

 قلبلبخندقلبلبخند

حدود یه هفته ای میشه که تختت رو طی یک عملیات انتهاری از اتاق خودم به اتاق خودت انتقال

دادم:)... راستش وقتی می دیدم بدون من راحت توی پذیرایی می خوابی یا پیش بابا با ارامش

خوابت می بره مطمین شدم که انشالله اون ایمنی و امنیت خاطر رو پیدا کردی و وقتشه

یکی دیگه از مراحل رو جلو ببرم!

نرده تختت رو نبستم چون ارتفاع تختت کمه و یه بالش هم پیشت گداشتم!

چند شب اول پایین تخت خوابیدم و شب اول شما هم امدی پایین پیش من خوابیدی ولی از

شب بعدش رفتی رو تخت....بعد از چند روز هم من امدم تو اتاق خودمون ...

ولی از وقتی مریض شدی دو شب همه تو حال خوابیدیم تا شما راحتتر باشی

و الان باز دو سه شبه بعد از اینکه خوابت میره میذارمت تو اتاق خودت ...

چون زیاد می چرخی فعلا برات جا می اندازم روی زمین ...

خیلی خوشحالم که همکاری کردی:) و منو از نگرانی جدایی در اوردی:)

 قلبلبخندقلبلبخند

حدود یه هفته است مریض شدی :( خودمم ازت گرفتم :(

هر دوتامون داریم انتی بیوتیک می خوریم و البته من امپول هم میل فرمودم:(

دکی قد و وزنت رو گرفت : قدت90 و وزنت13 و نیم بود

امیدوارم زودتر هر دوتامون خوب بشیم ...

دختر گلم همیشه دوستت دارم

ماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچماچ 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان گیسوجون
18 بهمن 91 13:18
سلام عزیزم همیشه به گردش و شادی ای جانم واقعاً چقدر نازتر شده دوستم الهی همیشه سلامت باشه
ممنونم از محبتت
خصوصی

ممنون عزيزم؛)
آیگین
19 بهمن 91 23:29
سلام گل دختر خوش باشی

ممنون عزيزم
زهرا مامی ویونا
21 بهمن 91 1:01
آوا گلی ناز دختری...بوووس

ممنون گلم
مامان گیسوجون
23 بهمن 91 14:19
هزار ماشاا... هزار ا... اکبر به اینهمه هوش و شیرین زبونی چشمم کف پاش ماشاا... عاشقشم به خدا
نمی دونم با چه زبونی ازت تشکر کنم دوستم ممنونم از محبتت


ممنون گلم... خواهش مي كنم كاري نكردم عزيزم
آیگین
24 بهمن 91 10:54
سلام مامان مهربون خوبی .
رمز نوشته هام خرگوش زبل است .

ممنون عزيزم
زهرا مامی ویونا
25 بهمن 91 16:51
*روزمون مبارک*
*ویونــــا*





ممنون عزيزم
جوجه نارنجی ما
29 بهمن 91 15:54
سلام عزیزم نیکا تو مسابقه زیباترین نینی شرکت کرده میشه به وبلاگش بیاین و به کدش که 118 هست رای بدین تا 1 بیشتر وقت نداره


حتما گلم؛)
مامان ترانه
30 بهمن 91 16:08
عزیر خاله اوف شدی .....انشاله که هرچه زودتر خوب شی

ممنون عزيزم
مامانی شیما وحدیث
30 بهمن 91 20:49
سلام مامی آوا خانم نازنازی به به ایشالا همیشه به سفر چقدرآوا خانم شده ها پستتون هم حسابی کامل بود میتونی بری واسه چند ماهه دیگه موفق باشی پیشه ماهم یادت نره
جشنواره بزرگ تولید صداهای صوتی
1 اسفند 91 14:57
دوست بزرگوار مامی عزیز برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم .برای این کار، کافی است یک یا چندین کتاب مناسب کودکان و نوجوانان را انتخاب کرده، آن را بازخوانی نموه و فایل صوتی را برای ما ارسال نمائید و یا اینکه یکی از قصه ها ،داستانها و متل های محلی خود را با زبان و لهجه خود ضبط و به این جشنواره ارسال نمائید.بدین ترتیب شما علاوه بر اینکه در یک حرکت فرهنگی عظیم سهیم شده اید، بی هیچ هزینه ای جزو پدیدآورندگان کتاب کودک می شوید و همچنین در راه حفظ فرهنگ ، زبان و یا لهجه محلی خود گامی بزرگ را می پیمائید. از شما بزرگوار رسما دعوت به عمل می آید تا در اجرای این جشنواره ، درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و با اطلاع رسانی یا هرگونه اقدامی که خود صلاح می دانید، یاری مان نمائید.
مامان بابای الیسا
15 اسفند 91 9:33
چه دخملی ناز و باهوشی آفرین عزیزم همیشه به گردش . وامیدوارم زودی خوب بشین
ممنون گلم