آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه سن داره

دختر نازمون آوا

آوا در ماهی که گذشت

1391/8/14 14:15
نویسنده : مامی
1,386 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل دخترکم خوبی؟قلب

بازم معذرت که پست هات رو دیر به دیر می نویسم

باور کن خیلی سرم شلوغه :)

خوب بریم سر مطالب این ماه:)

*با خانواده تشریف بردیم قم و جمکران زیارت :) خیلی هم خوش گذشت :)

این شما و آقا امیر رضا و ملیکا جونم تو صندوق عقب ماشین:)

2

*یه مهمونی با دوست جونامون سحرجون و آزاده جون داشتیم و شما هم کلی با آقا پارسا و آیسان

جونم بازی کردید و البته بیشتر با ایسان بودی و پارسا جونم رو تنها می ذاشتی اونم میامد هی

می گفت آوا :) ...خلاصه شب خوبی بود و دور هم خوش گذشت

آیسان جونم...آقا پارسا...آوا گله

1

در ضمن کفشهاتون هم از کمدتون اوردی و خلاصه هر کفشیت رو که مهمونامون پاشون می کنن

دفعه بعد می گی مال اونه و پات نمی کنی:))

*برای عید قربان و روز عرفه هم قسمت شد بریم مشهد زیارت امام رضا(دوم آبان 91تا پنجم )

این سومین باری بود که شما میومدی دیدن امام رضای مهربون

البته شبها کلی گریه می کردی و یهو جیغ می زدی و کلی بد خواب شده بودی بعدش که برگشتیم

دیدم دوتا دندون کرسی های پاینت با هم دارن درمیان یعنی هفدهمین و هجدهمین دندونت

خلاصه شبها یه مقدار همه رو از خوابیدن می انداختی

روزها هم که میرفتیم حرم کلی بازی می کردی مخصوصا داخل میله هایی که خانمها و آقایون

رو جدا می کنن:)

اسم عمه جون رو هم یاد گرفته بودی و اونجا همش می گفتی " حمیده" :)

اینم از زیارت نامه خوندن شما

زیارت

البته روز قبلش هم مامانی جون برات یه چادر خوشگل دوخت

که وقتی سرت می کنی خیلی بامزه میشی:)

چادر

البته شما دختر نماز خونی هستیدد چون قبل از چادر دار شدن هم نمازتون رو با پتوتون(پوته)

به جا می آوردین ...به این صورت:)

نماز

اینم سجده رفتنتونه :) خوب اینم یه مدلشه دیگه

*این هفته هم با ملیکا جون و امیررضا جون رفتیم شمال و شما ضمن اینکه کلی بازی کردی

کلی هم ملیکا جونم رو از خواب بیدار کردی...چون خودت با خواب میونه ای نداری نمی خوای

هیچکس بخوابه و همش با تعجب می گفتی "ملیکا خوابیده" :)

یا می گفتی" ملیکا دریا" :)

یا"ملیکا تونل":) منظورت از این سرسرهای تونل دار بود که دوست داشتی با ملیکا بری و بازی کنی

دریا

خیلی عزیزی گل دخترم:)

این دوتا عکس مربوط به پست قبله

میلاد

میلاد گردی آوا و دوستان:))

بارن گله ...علی جون ... وندا گله ...آوا خانم و آیسان طلا

میلاد

کسی که همشون هم نشسته باشن هم تار نباشه نداشتم:) واقعا عکس گرفتن از 5تا جوجه

پرتحرک کار سختی بود:)

* اینم نقاشیتون:)

من فقط دایره سبزه رو کشیدم بقیه اش کار خودتونه

نقاشی

* یه نمایشگاه خوب هم رفتیم:) غنچه های شهر البته حیف شد که روز آخرش بود والا من هر روز

می بردمت چون شما خیلی خوشت آمده بود:)

آوا و باران جونم

2

نقاشی کشیدید...شن بازی کردید...استخر توپها رفتید...دویدید...بادکنک بازی کردید

ولی فقط آیسان طلا اجازه داد رو صورتش نقاشی بکشن

ایسان

و همتون حسابی تعجب کردید از اینهمه شهامت ایسان خانم :)

اینم دوست جونهایی که رفته بودید میلاد

نمایشگاه

کلی بهتون خوش گذشت و بازی کردید و بستنی خوردید :)

اینم آوا وقتی خسته شد:)

3

کلی از جمله ها رو کامل می گی

" چه خوخوده" چه خوشگله

داری عکساتو نگاه می کنی می گی " پوراپش چه خوخوده " ...جورابش چه خوشگله :)))

خلاصه اینکه برای خودت طوطی شدی:)

گل دخترم امیدوارم همیشه خوب و شاد باشی خیلی دوست دارم :) هزارتا بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

azadeh
16 آبان 91 21:34
دوستتون داریم


ما هم همينطور عزيزم
عمه النا جون
16 آبان 91 23:38
سلام.
ماشاء... خیلی خوشمله. خوشحال میشم به وبلاگ الناجون سر بزنید. مرسی
لطف داري گلم ...حتما عزيزم

مامان گیسوجون
17 آبان 91 22:31
سلام خاطره جونم خوبی دوستم ؟
آوا جونم التماس دعا خاله جون
امیدوارم همیشه به گردش و شادی و زیارت
نقاشی اش هم که دیگه حرف نداشت باهوش خوشگلم
بوسسسسسس
ممنون دوست گلم
فهیمه مامان سینا
18 آبان 91 14:18
زیارت قبول خانومی...
کاش اومدی مشهد خبر میدادی ...البته ما هم اون موقع مشهد نبودیم ...واسه دفعه بعد گفتم...
نقاشیشم قشنگ بود...انشااله همیشه به تفریح و شادی
ممنون عزيزم ... انشالله دفعه بعدي؛)
مامان شینا
22 آبان 91 14:16
همیشه به سفر دخملی خیلی ناز شده
ممنون گلم
زهرا مامی ویونا
25 آبان 91 18:20
الهی من قربونش برمم خاطی
آفرین با اون نقاشی قشنگت...هنرمنددد

آوا بزرگ شده ها خیلی عوض شدهه
بوووووووووووووووس
ممنون عزيزم بوس؛)
جشنواره بزرگ تولید صداهای صوتی
1 اسفند 91 15:06
دوست بزرگوار برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم .برای این کار، کافی است یک یا چندین کتاب مناسب کودکان و نوجوانان را انتخاب کرده، آن را بازخوانی نموه و فایل صوتی را برای ما ارسال نمائید و یا اینکه یکی از قصه ها ،داستانها و متل های محلی خود را با زبان و لهجه خود ضبط و به این جشنواره ارسال نمائید.بدین ترتیب شما علاوه بر اینکه در یک حرکت فرهنگی عظیم سهیم شده اید، بی هیچ هزینه ای جزو پدیدآورندگان کتاب کودک می شوید و همچنین در راه حفظ فرهنگ ، زبان و یا لهجه محلی خود گامی بزرگ را می پیمائید. از شما بزرگوار رسما دعوت به عمل می آید تا در اجرای این جشنواره ، درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و با اطلاع رسانی یا هرگونه اقدامی که خود صلاح می دانید، یاری مان نمائید.