روزهای آخر آذرماه 91

سلام خانم خوشگله

دختر گل مامانشه ...فقط تو رو خدا خوب بخواب!!!

جدیدا که ظهر ها هم نمی خوابی و تا می بینی من چشمام بسه است خودتو می اندازی روی من

می گی" مامان آشو(پاشو)" ....کلا دچار بی خوابی شدم از دست تو فسقل دختر!!

روند حرف زدنت خیلی سرعت گرفته و کلا منظورت رو با بیشترین کلمات بیان می کنی

"مامان امک (کمک) کن آوا گیر کرده :))  "

"مامان جون ای مامان جون چایی رو بلیز (بریز) تو فنجون"

" مامان بیا آوا کارت داره"

وقتی من تو اشپزخونه ام یا پای لب تاب" مامان کار داری؟"

پتوت رو مثل دامن می پیچی دورت " مامان اتو(پتو) قشنگه؟"

سوالهای تاکیدی می پرسی!! مثلا "مامان این خیسه؟" خودت می گی"بله این خیسه"

یه عکس توی کتابته که سیبه افتاده روی کرمه "کرمه له شده" :))

شعرهای کتابهات رو یاد گرفتی و گاهی خودت می خونی

" وز وز وز ...خانه خوش عطر و بو ...هم شیرینه هم راحت ...زنبوره خوش به حالت"

البته فقط خودم می فهمم :)

قبلا زیاد به روی اپن و این ور اون ور کاری نداشتی ولی الان علاوه بر اینکه از روی مبل دستت به

اپن میرسه و باید مواظب چیزایی که میذارم باشم!! تو کشوهایی هم که قدت نمیرسه سرک

می کشی و لاک برمیداری و میاری برات بزنم

سه تا لاک برات خریدم به انتخاب خودت "سبز ...آبی و صورتی" هر روز هم که یه کم لاکهای روی

دستت کم رنگ میشه می گی"مامان آفو شده ... لاک بزن"

چند روز هوای تهران الودگی شدید داشت ما هم رفتیم باغ دماوند و شما هم کلی بازی کردی

و بهتون خوش گذشت

یه روزش هم محمد امین امد و کلی خوش حال شدی

اونجا هوا خیلی عالی بود مخصوصا یه روز که کلا افتاب شد و کلی تو باغ عکس گرفتیم و شما کلا

همکاری نکردی:) ولی روز بعد بارون خیلی قشنگی گرفت و همش میگفتی

 "بابا چتر سبز کوچولو بخره"

اینهم اوقات فراغتت در خونه!

وقتی با جدیت اشپزی می کنی

و در بیشتر این مراحل من همراهتم :)

و اما شب یلدا که مهمون داشتیم و کلی بهتون خوش گذشت

دخی گلم ارزش همه این شبها به باهم بودنشه...امیدوارم همیشه دور و برت پر از دوستا و فامیلای

خوب باشه

اینم هندونه یلدامون (اینجا قهر کردی ...مدل قهرت هم اینجوریه که بخوابی روی زمین!!)

دستت هم لاک سبز و صورتیه که ناخن هات رو یکی درمیون برات سبز و صورتی زدم:)

الیناجونم-ملیکا جونم-ایمان جونم-امیررضا جونم-محمد امین جونم و آوای هندونه ای نازنینم

البته اصلا لباست معلوم نیست ولی برات توتو هندونه درست کرده بودم با صورتی و سبزو دونه های

سیاه....نمی ذاری که یه عکس درست حسابی ازت بگیرم همش وول میزنی و میری این ور اونور

اینم گیفتهای یلدامون:)

که خودم درست کردم:) و شما هم کلی همکاری کردی و من همش قیچی رو قایم می کردم و

شما با خوشحالی پیدا می کردی و خلاصه بساطی بود:)

اینم کادوی قشنگ مامان فاطی و بابا ناصر برای شب یلدای شما که بهش می گی دوچرخه!!

 باز بهت گفتم بیا بشین می خوام عکس بگیرم رفتی اون ور خوابیدی....بزرگ شدی نگی

عکس ندارم هااان ببن خودت نذاشتی:)

مطلب که زیاده ولی هم ذهن من کمک نمی کنه هم اینکه واقعا خسته ام و به استراحت

 احتیاج دارم ......

دخی قشنگم همیشه دوست دارم