آوای پر جنب و جوش
سلام آوا جونم
الهی مامان فدات بشه با اینهمه کارهای دوست داشتنیت امروز یه عالمه مطلب و عکس برات دارم
می دونی واقعا نمی رسم ... نمی دونم چرا اینو اول یا آخر همه مطالبت می نویسم ولی کلا تو خود
معجزه هستی بد جوری به دل نشستی
خوب نمی دونم از کجا شروع کنم .... هفته پیش یه مقدار دوباه خس خس سینه داشتی
احتمال زیاد حالت الرژی به اینهمه آلودگی هواست ولی بازم بردمت دکی
در یکسال و سه ماه و سه هفتگی:
وزنت بلاخره به 10 رسید و ما رکورد زدیم و تونستیم وزنت رو دو رقمی کنیم
قدت رو نذاشتی دکی بگیره برای همین قرار شد تو خواب خودم قدت رو بگیرم که هنوز نرسیدم
الان اینقدر هستی:
از در و دیوار بالا میری و روی همه وسایل می شینی و یا میایستی... خیلی صندلی دوست داری
برای همین آزاده جون زحمت کشیدن و برات 3عدد صندلی خریدن یکی برای خونه خودمون دوتا هم
برای خونه مادربزرگها ...
اینم یه نمونه از دوستیت با صندلی
دوهفته پیش رفتیم خونه عمه نادیای خودم و تو کلی با ثمین جون عمه نفیسه بازی کردی
آوا و ثمین جون که تازه موهاش رو کوتاه کرده بود :
اینم عضو جدید خونمون آمنه خانم دوست شما که کلی باهاش بازی می کنی:
چند شب پیش شب یلدا بود و ما هم دعوت شدیم خونه خاله مریم بابا خیلی بهمون خوش گدشت
و البته روز قبلش من شما رو بردم مراسم شب یلدای پالیم که بسیار بهم ریخته و نامرتب بود
زیاد برای گروه سنی شما مناسب نبود ولی تو هم در حواشی برنامه کلی برای خودت بازی کردی
و در آخر یه صندلی پیدا کردی و کلی از این اکتشاف بزرگت مسرور شدی:
آوا در پالیم
این عروسک هم که بغلته ببریه که تو پست قبلی گفته بودم .... خیلی دوسش داری و تو اکثر
مهمونی ها شما رو همراهی می کنه
این هم تخت خوابت که کلی براش ذوق می کنی و از وقتی اوردمش اتاق خودمون فقط تو تختت می خوابی
و حتی وقتی که من میارمت کنار خودم زودی قل می زنی تا برسی به تخت و خدایی جای ما هم باز شد
و تو هم سر و سامون گرفتی
البته روزی هزار بار با دور تختی هات دعوات میشه و می خوای روبان هاشونو بکنی و از زیرشون دستت
رو ببری لای نرده و خلاصه بساطی داری با این محافظها ....
اینم اسباب بازی جدید شما که حداقل روزی 2تا 5 دقیقه روش راه میری و بسیار هم حرفه ای
من نمی دونم از کجا یاد گرفتی من خودم که میرم روش دچار بحران سرگیجه می شم و اصلا نمی تونم
دوام بیارم ولی آوا خانم ریزه میزه حسابی روش راه میره و خوشش هم میاد
دیروز ازت فیلم هم گرفتم تا بعدا بببینی که چه ورزشکاری بودی و چقدر پشت کار داشتی
اینم نقاش کوچک خونه ما که گاهی هم روی سنگهای کف سالن و البته روی فرش هم به نقاشی کردن
ادامه میده ... با هردوتا دستت فعلا نقاشی می کشی و خط خطی می کنی و به قول عمه حمیده هنوز
دست غالبت مشخص نشده ... کلا خیلی نقاشی دوست داری و یه نیم ساعتی می مونی تا برات یه عالمه
نقاشی بکشم
عاشق چشم چشم دوابرو هستی حتی توی ماشین هم می گی تا روی شیشه برات بکشم
و در آخر عکس داغ امروز: آوا و ملیکا
جالب اینجاست که گاهی فقط نی نی رو می شونی و می گی بیب بیب و اصلا تو خونه سوارش نمی شی
ولی تا یکی میره سمتش بدو میری طرفش و نمذاری باهاش بازی کنه
کلمات جدید که از بی بی انیشتن یاد گرفتی :bird ... hipo...
و روی خونه کوچولوی بازیت عکس bird رو نشون می دی و می گی bird
از وقتی بابات میاد خونه هرکاری میکنی فقط نگاهت به باباجونه که ببینی عکس العملش چیه
اگه نگاهت نکنه و حواسش نباشه میری میزنی بهش و می گی باباته (یعنی باباجون)
بابا هم هزار بار ازت می پرسه بابا رو دوست داری؟ تو هم یه بار می گی بــــــله یه بار می گی نه نه
قربونت برم که با اینهمه جنب و جوش تو خونمون نشاط و شادی راه میندازی
دوست دارم دختر دوست داشتنیم
------------------------
پ ن : دوست جونایی که جشنواره شرکت کردن برام کدشون رو بذارن چون متاسفانه نمیرسم
همه وبلاگاتون رو تا جمعه چک کنم من از چندتا خط می خوام بهتون رای بدم
ببخشید دیر به دیر بهتون سر میزنم واقعا روزهای پرکار و شلوغی دارم میدونم درک می کنید
ممنون دوستتون دارم