بیست و سه ماهگی جوجه کوچولو
" یک دو سه چهار پنــــــج "
گفتم یه بار دیگه بگو ؟؟؟
" یک دو سه چهار پنـــــــج "
قیافه من دیدنی بود ...هزارتا بوست کردم
اصلا تا حالا بیشتر از یک دو سه بهت نگفته بودم .....
نمی دونم از کجا یاد گرفتی و خیلی قشنگ می شماری :)
سلام یادم نره :) سلام عطر گل یاسم :)
"یلام باباجون خوبی؟ "
و باباجون هزار بار قربون دورت میره و می پرسه چطوری؟
" پوپم" :))))
و هزاران کلمه و نیمه جمله های کوتاه که به حرف زدنت اضافه شده
صبح که بیدار میشی
"مامان آشو"
و جدیدا که از خوابیدن تو حال خوشت امده و نصفه شب که تازه داره خوابت میبره می گی
" مامان آشو" می پرسم کجا بریم؟ "بابا جون"
بعد با هم میایم تو حال تا پیش باباجون بخوابی
وقتی هم از خواب بیدار میشی می گی" خواب بودم " :)))
همچنان به نقاشی و رنگها علاقه داری
روزی یک یا دوبار هم میری اب بازی تو حمام
کار جدیدت وقتی میریم خونه مامانم:
هر وقت از شبانه روز که اونجا باشیم شما یه سر به حوض خونشون میزنی و
یه آب تنی می کنی ....
از خونه بهت می گم می خوایم بریم خونه مامان فاطی ذوق می کنی و تا میرسیم :
"آتی آب باسی"= فاطی بریم اب بازی:)
البته یه چند وقتیه خونه هر کسی که میریم یا حتی کسی بیاد خونمون حسابی به من
می چسبی و یه عالمه بد اخلاق میشی و بعد از یک ساعت چسبت باز میشه و حسابی
مشغول بازی میشی :)
یه بار دیگه هم پلی هوس رفتیم اونجا خیلی خوش می گذره و کلی بازی می کنی
اینم از خونه کوچیک تو اتاقت که مثل مورچه داری پنجره هاش رو پاره می کنی
البته چون قدت نمی رسه می خوای بزرگترشون کنی:)
اینم آوا و اتاقش
حسابی با اسباب بازهات سرگرم میشی و دوستشون داری
البته با حضور فعال من در بازی بیشتر جذب بازی ها میشی
هر چیزی رو هم که دوست داری میبری می ذاری تو دکور اتاقت ...چند روز پیش یه پیش دستی
رو برده بودی ......یه بار هم از پایین کمد بابا قوطی چسب رو برداشتی و گذاشتی تو دکورت
اینچا هم افطاری رفتیم بیرون و کلی با بچه ها بازی کردی
آوا و محمد امین جونم
و در اخر یک اردوی یک روزه به هراز با آیسان و خاله آزاده و البته مامانم و مهسا هم بودن که
همش شما دوتا جوجه رو نگه داشتن و مواظبتون بودن
چون صبح زود رفتیم شما خواب بودی و هنوز با لباس خواب هستید
یک سال و یازده ماه می گذره .....خیلی سریع داری بزرگ می شی....
وقتی بدنت رو لمس می کنم و عاشقانه تو چشمانت نگاه می کنم... وقتی بغلت می کنم و
می بوسمت ...وقتی بلندت می کنم و حس می کنم قد کشیدی ...وقتی شروع به حرف زدن می کنی
و یهو خودت می خندی ....واقعا احساس خوشبختی می کنم..........
برای داشتنت خدا رو شکر می کنم و دوست دارم همیشه در کنارت باشم ...
امیدوارم همیشه سالم و شاداب باشی دخترکم
بیشتر از همه دنیا دوست دارم