دندونای بالا
سلام گل دختر عزیزم
مامانی بازم پستام دیر شد!!! ببخشید عروسکم ... دندونای جلوی بالات دوتاشون باهمدیگه
تشریف اوردن بیرون و بلاخره خودنمایی کردن یه چند هفته ای بود که منتظرشون بودم و لثه
قشنگت رو متورم کرده بودن ... بلاخره شکر خدا در امدن ... نمی دونم چرا دندونات دوتا دوتا
باهم در میان ... البته مامان من هم میگه خودم اینطوری بودم ...
خیلی دوست دارم ازشون عکس بگیرم و برات بذار تا ببینی ... تازه دندونای پایینت هم کلی
رشد کرده و بلند شده ...
اینم وقتی آوا خانوم ایستاده تی وی نگاه می کنه:
راستی هفته پیش هم رفتیم خونه خاله لنا خیلی بهمون خوش گذشت و کلی ازمون پذیرایی
کردن... اینم پانیای گل و البته شیطون خاله پگاه و آوا :
اینم یه عکس سه تایی با آقا رامین بامزه : (البته همتون روی ویبره هستید مگه می شینید
که ازتون عکس بگیریم)
البته آقا سامیار هم بود که نیومد تا با شما عکس بگیره... اونم حسابی تو خونه خاله لنا
شیطونی کرد ...
یه روز هم تو هفته پیش با دوست جونا قرار گذاشتیم و رفتیم پارک موقع ناهار شماها هر بلایی
که دوست داشتید سر غذاها اوردید و همشون رو تبدیل کردید به مواد اولیه...
آوا و علی جون و رها جون
البته باران جون .. رایان جون ... آیسان جون هم امده بودند
اونجا هم کلی بهتون خوش گذشت وهوا خوردید...
اینم وقتی اوا خانم خوش تیپ می شود:
این لباس ها کلی ماجرا داره .... تاپ و شلوارت رو حدودا ده دوازده سال پیش خودم خریدم اون
موقع هنوز تو فکر ازدواج هم نبودم و می رفتم دبیرستان ولی چون از اول دختر دوست داشتم
این لباس ها رو خریدم تا بدونی موقعی هم که نبودی من تو فکرت بودم و برات چیز میز
می خریدم ... خیلی ذوق کردم وقتی دیدم اندازه ات شده ....
راستی کفشات : چند سال پیش با بابایی رفتیم برای خودمون از بنتون خرید ... از اونجایی که
من تا لباس دخترونه می دیدم برات خرید می کردم ... و بابایی می گفت بذار خودش بیاد بعدا
باهم میایم خرید ... اما این کفش بد جوری نظرم رو جلب کرد ... خلاصه باباجونی هم قبول
کرد و برات خرید ... وقتی پات کردم به باباجون گفتم دیدی گفتی کو تا بیاد و اندازش بشه
هم خودش امد هم اندازش شد
راستی از دیروز یه کم ابریزش بینی داری ... یه کم هم خس خس می کنی دیروز عصری بردمت
دکی دم خونمون بهت یه قطره بینی داد و یه شربت ... دیشب که خیلی اذیت شدی و بد
خوابیدی همش تو خواب نفست می گرفت تازه بخور هم برات گذاشتیم ... بابایی هم جاش رو
به شما قرض داد تا در کنار من آروم بخوابی و اذیت نشی ... الان هم شربتت رو خوردی و خوابت
برده خدا کنه تا عصری بهتر بشی آخه وقتی اینطوری می شی خیلی بی حوصله و غمگین
می شی ... من دوست دارم همیشه شاد و شنگول باشی عروسکم
خدا را هزاران بار دیگه برای داشتنت شکر می کنم
عزیزترینم دوست دارم