آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

دختر نازمون آوا

گزارش تصویری امروز

بلاخره وبلاگمون به روز شد فقط یه سری عکس مونده که بعدا میذارم کمتر از یک هفته دیگه ۶ ماهگی آوا جونم تموم میشه دیگه می تونی غذا خوردن رو شروع کنی فکر کنم خیلی دوست داشته باشی آخه ۶ ماهه که فقط داری شیر می خوری منم خیلی دوست دارم زودتر بهت غذا بدم خدا کنه خوب بخوری  امروز صبح که البته ساعت ۱۲:۳۰ ظهر بود از خواب بیدار شدی گذاشتمت رو شکمت و کلی دست و پا زدی و بلاخره یه کم در جا چرخیدی تا جورابتو برداری بعد هم نشوندمت تا بی بی انیشتن ببینی خودت کلی نشستی منم یه متکا گذاشتم پشتت تا راحت بشینی و طبق معمول کلی به کارتونا خندیدی با این همه دقت نگاه می کنی: تو روروئک هم هرجا می خوای راحت میری و چیزای رو...
6 اسفند 1389

اولین روزها

این اولین عکسیه که ازت گرفتیم توی اسانسور بیمارستانه که داشتن از اتاق زایمان به اتاق نوزادان می بردنت وزن تولد:۲۴۷۰..........قد:۴۶............دور سر:۳۴ اینم وقتیه که امدی تو اتاق پیشمون: اینم شکوفه سفید و صورتی زندگیمون اینم جای پای گلم   ...
6 اسفند 1389

پنچ ماهگی گلکم

  شب از نیمه گذشته تو خوابیدی دستای کوچیکت رو میگیرم نفس عمیقی میکشی دلم مثل همیشه برات ضعف میره بوت می کنم بوی عشق میدی می بوسمت و با یاد نگاه های پرشورت به خواب میرم دوستت دارم آوا جونم                ۸۹/۱۱/۱۴   پنج ماهگی هم به یک چشم به هم زدن تمام شد تو این ماه از روروئک خیلی استقبال کردی با اینکه دکترت گفت نذارم سوارش بشی ولی تو خیلی دوست داری که باهاش این ور و اون ور بری دوست داری بشینی و بایستی کله ی "ب" رو تلفظ می کنی مخصوصا "بو" رو زیاد می گی و با تمرکز دهن من رو نگاه می کنی تا بتونی چیزایی که من میگم رو تکرار کنی...
6 اسفند 1389

دوستان آوا

اینا هم دوست گلات هستن که امدن دیدنت : امیر رضا و ملیکا ی خاله گلناز ایمان و الینا ی خاله مهناز محمد امین خاله عاتکه   هلینا ی خاله فیروزه ملیکا ی خاله مونا   نیکا ی خاله سیما و آرین خاله مهام کوثر خاله زهرا پارسا ی خاله شیرین یاس خاله نهال آوین خاله فاطمه   اینم یه عکس خوشگل با الینا و ملیکا  مرسی از همشون که امدن دیدن دخی عزیزمون       ...
28 بهمن 1389

مناسبت ها و مسافرت ها

اواخر آبان ماه بود که برای روز عرفه و عید قربان رفتیم مشهد و تو مشهدی شدی و من تو رو مثل خودم سپردمت به امام رضا (ع) تا در پناه خودش نگهمون داره عید غدیر و آوا سادات: عاشورا بود که بردیمت تکیه نیاوران تا اسمت تو لیست عزاداران امام حسین (ع) ثبت بشه: شب یلدا:   یه شمال خوب و دریا کنار: نمی دونم چرا عکسا پریده بود مجبور شدم دوباره آپلود کنم   ...
27 بهمن 1389

چهار ماهگی دنیای من

و خدا تو را به ما داد.......... تو که نهایت آرامشی               تو که کوچکی            اما همه دنیای مایی و امروز چهار ماه و بیست روز است که با ما هستی و با نگاههای عمیقت ما را شیفته خود کردی مانند دانه های برف سفیدی مانند غنچه گل لطیف دلم برای لحظه های که تو شکمم بودی تنگ شده یه وقتا دلم یهو برات ضعف میره میام سراغت و محکم می بوسمت حتی وقتی خوابی الان هم دوست داری باهات بازی کنم و نمی ذاری برات نامه بنویسم دوستت دارم آوای نازنین کوچولوم        &...
27 بهمن 1389