شش ماهگی و غذا خوردن
بلاخره این روزهای دوست داشتنی رسید و تو می تونی غذا خوردن رو شروع کنی
نمی دونی چقدر این لحظات رو دوست دارم دیروز کلی آشپزخونه رو بهم ریختم تا برات یه فرنی
برنج درست کنم
وقتی برای اولین بار بهت غذا دادم قیافه دوست داشتنی دیدنی بود واقعا که لذت بخش بود
ایشالله همه این لحظات شیرین رو تجربه کنن
ولی مقدارش خیلی کم بود فقط چندتا قاشق کوچولو ولی اونقدر برنج پخته بودم که می شد
تمام دوستات هم دعوت کنی
امروز می تونم دو وعده بهت غذا بدم،وعده صبحت رو خوردی به نظرم یه کم شلکی بود حالا برای
عصرت یه کم پر قوام تر درست می کنم
نمی دونم چرا تا غذا می خوری شل می شی و خوابت می گیره
نکنه تا حالا گشنه می موندی آخه بعد غذا خدا رو شکر خوب می خوابی، این روزها منم
دیگه از جون رفتم مادر ، آخه مگه من چقدرم که ۶ماه هم هست که دارم شیر میدم، دیگه دارم
محو میشم ولی تو بگو شیر می خوام من بازم با جون و دل بهت شیر می دم
آخه تو عزیزمی گل نازنینمی
خلاصه اینکه دخمل گلم تو شدی همه چیز مامانی ، اصلا دیگه وقت فکر کردن به خودمم هم ندارم
همش تو
تو تو تو همچیم تو
دنیای من فقط تو
عاشقیام فقط تو
همش به این فکر می کنم که خوب بخوری ، بخوابی ، دستشویی کنی و بازی کنی
دیگه یادم رفته آرزوی دیگه ای هم داشتم یا نه !! الان تنها آرزوم این بود که بهت غذا بدم که ۲ روزه
بهش رسیدم و خیلی خوشحالم هنوز وقت نکردم به آرزوی بعدیم فکر کنم
راستی این ماه زودتر رفتیم دکی
وزن ماه ششم:۶۹۰۰............قد:۶۳...........دور سر:۴۲
دکی ازت خیلی راضیه از ماه ۶ به بعد روزی ۱۵ گرم باید اضافه بشی پس تلاش خودمون رو
می کنیم
تو این ماه خیلی کارای جدید می کنی :
اسباب بازی ها رو از این دستت می دی به اون دستت
صبحا که بیدار میشی دست و پات رو حاضر و غایب می کنی و با تعجب نگاهشون می کنی
تا یه وقت گمشون نکنی
من رو دیگه حسابی می شناسی و بیشتر از قبل بهم می چسبی و وقتی میریم مهمونی اولش
غریبی می کنی و یه کم بغض می شی
بابای جون که عصرا میاد خونه همه چیزو میزنی کنار تا بری تو بغلش و کلی براش "با" و "بو"
می گی کلا خبرا رو از صبح گزارش می کنی(البته خدارو شکر فقط برای بابا گزارش می کنی)
الان هم چند روزه "ما" رو می گی و کلمه هایی مثل "هوما" "ماما" هاما" "مابا" رو تلفظ می کنی
وقتی انگشتم رو می ذارم رو لبت می گی آآآآآآآآآآآآآآآآآآآ تا منم انگشتم رو تکون بدم تا از صدای
خودت خوشت بیاد
خلاصه انقدر بامزه و دوست داشتنی شدی که من همش بوست می کنم
الهی قربونت برم عزیزم
اینم قیافه شلکیت بعد از غذا خوردن امروز صبح که هنوز صورتتو نشستم
۸۹/۱۲/۹
حالا که مجبور شدم ویرایش کنم تا عکسا باز بشه از امروز عصر هم بگم که سومین غذات هم
خوردی و راضی بودی ایشالله همیشه از غذا خوردن راضی باشی گل خوشگلم
البته آخراش یه کم زورت میومد قورت بدی هی بو میکردی که بیان بیرون ولی بلاخره
می خوردیشون.