روز شمار تا عید
سلام دخترک خوبم:)
فدای مهربونیات:) چه می کنی با سرنوشت.....
راستش باز رفتم تو اون حس قشنگ نوزادیتت و خاطراتش که چه خوبه که وبلاگ بهم کمک می کنه و
برمیگردم به روزهایی که همیشه تو ذهنم خواهد موند و عکساش زیباترین لحظات عمرم رو برام
بازسازی می کنه....
خدارو هزار مرتبه شکر که هستی و من وجود نازنینت رو خیلی خیلی دوست دارم
دیشب باز رفتم سراغ دندنهات:)
از اونجایی که شما دوتا دوتا دندون در میاری دیدم بعلهههههههه دندون اخری بالا سمت راست هم
جونه زده و خیلی تیز و ریز زده بیرون....
خدایی دو روزی بود که اخلاقامون با هم قاطی شده بود و از شما گریه و جیغ و از ما هم کمی
بی توجهی .... خلاصه دندن اونوریت هم بیشترش زده بیرون و فکر کنم یه قسمت کوچولوش هنوز
توی لثه اته....و اینکه دندون نو مبارک عسلم ....
همراه آقا پارسا رفتیم جشن نوروز کیدز کلاب باشگاه انقلاب!
البته آقا پارسا از خانمه " حاجی فیروز " ترسید و بچه ام انقدر گریه کرد که سحر جون بردش خونه
و ما تنهایی ادامه برنامه رو موندیم .....
خلاصه با تصویر پیش میریم:)
رنگ آمیزی روی قلک سفالی :
کاردستی داشتین...پولک ها رو روی مار( نماد سال 92) چسبوندی
کلی رقصیدید و قطار شدید و ورزش کردید و صندلی بازی! اصلا فکر نمی کردم بلد باشی:)
اما خیلی زود قوانینش رو فهمیدی و می دودی و برای خودت صندلی خالی پیدا می کردی:)
در آخر هم کادوهایی که خودمون براتون گرفته بودیم رو بهتون دادن و شما هم کلی ذوق کردی
(برات وسایل دکتری خریده بودم و خیلی خوشت امد)
و البته نقاشی روی صورت ماهت:)
خلاصه خوب بود اما برگشتنه شما یه کم حالت بد شد ... که تا خونه خوب شدی:)
و به حمام منتقل شدی!!
روزهای خوبیه ....یه کم شرایط داره بهتر میشه ....داریم از اخلاقهای هم سر در میاریم و روزها کمتر
باهم کلنجار میریم!
در یک حرکت انتهاری دیگه نرده تختت رو هم وصل کردم! روی زمین خیلی سخت بود هی جابنداز و
جمع کن و خلاصه شب اول کلی ذوق کردی و الان حدودا سه شبه توی تختت می خوابی...
اگر چه می خواستم بدون نرده عادت کنی اما اینجوری خیال خودمم راحتتره...خوابهای خوش ببینی
عزیزکم.
و کاردستیهات که در کلاس درست می کنیم رو گفته بودم عکسشونو میذارم
تعجبی نداره که کفشدوزک یه شاخکش نیست یا جوجه یه پا نداره:)))
بازم خوبه باقی موندن:)
اون خانم بوقلمون هستن که با سایز دست و پاتون درست شدن:)
معمولا یه جلسه پایه کار رو رنگ می کنیم و تا جلسه بعدی که خشک بشه بقیه اجزا رو
می چسبونیم:)
الانم گذاشتم تو اتاق خودت و خودمم رفتم تو اتاق و مثلا خوابیدم ....
رفتی کلی برای خودت کتاب اوردی و خوندی و اخرش دیدم صدات نمیاد امدم دیدم خودت روی متکات
خوابیدی....
کلا در مورد خوابت به این نتیجه رسیدم که : نمی تونم هیچ دخالتی کنم و هرجور خودت صلاح
بدونیه! فقط می تونم یه کم شرایط رو محیا کنم!
خیلی برام عزیزی هزارتا می بوسمت گلم