آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

دختر نازمون آوا

ده ماه و ده روزگی عسلکم

1390/4/22 16:10
نویسنده : مامی
1,511 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

خوبی گلم؟ امیدوارم همیشه خوب و خوش باشی.

امروز ده ماه و ده روزت شده و خیلی کارهای جدید یاد گرفتی همشون برام شیرین و دوست

داشتنی هستند

همه جای خونه رو که بلدی فقط من زیاد نمی گذاشتم بیای تو آشپزخونه تا دم پله می امدی

و بعد میومدی بالا که می گرفتمت و با دقت کارای من رو نگاه می کردی.... ولی از دیروز دیگه

یه دوری هم تو آشپزخونه زدی و من کلی خنده ام گرفت همه جا سرک کشیدی

از زیر میز گرفته تا پشت یخچال و پیدا کردن سیب زمینی ها و .......

رفته بودی پشت یخچال و می گفتی نی نیه نی نیه من امدم ببینم چکار می کنی دیدم با

انگشت اشارت داری عکس روی نرم کننده که یه نی نی بود رو نشون میدی

قربون نی نیه گفتنت عزیزمSmilie (80)

قبلا ها تا دم تی وی می رفتی و همونطوری چهار دست و پا از نردیک نگاه می کردی

اما الان میری وای میاستی و تی وی نگاه می کنی و من دلم هزار بار میریزه تا نیوفتی

وای الانم خواب بودی هاااان یهو بیدار شدی و نمی ذاری بنویسم همش میای دکمه ها رو میزنی

چند بار هم خاموشش کردی الان من و تو این شکلی هستیمSmilie (15)

بشین مامان نیااااااااااااااااااااااااااااا Smilie (59) اینهمه اسباب بازی انوقت میای از سر و کول من میری

بالا....انقدر بامزه با خودت و عروسکات حرف میزنی یه وقتا می گم آوا چی شده؟ تو هم تند تند

برام حرف میزنی و دستات رو بالا پایین می کنی من با اینکه خندم می گیره و می خوام بیام

بخورمت بازم می گم خوب بعدش چی شد؟ و تو بازم برام حرف می زنی

الهی فدات بشم که نمی فهمم چی می گی عروسکم کاش می فهمیدم Smilie (29)

تازگیها داری نانای رو تمرین می کنی و دستت رو با تعجب نگاه می کنی و می چرخونیGirl Dance

دستت رو می ذاری رو گوشت و ادای تلفن حرف زدن رو در میاریDu89d0lkqeb7it29hr29

عاشق تاب خوردن هستی و من همش نقش تاب رو بازی می کنم و تو کلی می خندیPhil 28

شبا که بیدار میشدی تندی وای میستادی من چند بار بیدار شدم و دلم ریخت  که یهو خم

نشی  بیافتی برای همین تختت رو بردیم پایین و شد پارک البته یه کم گذاشتن و برداشتنت شبا

سخته ولی خیالم راحته که نمی افتی خودت هم خیلی دوست داری همش توش وای میاستی

و میری این ور و اونور...

این عکسا مال برف بازی پارساله یه بار هم براشون یه پست گذاشتم ولی پرید و منم دیگه

وقت نکردم دوباره اپلودشون کنم:

برف

niniweblog.comniniweblog.com

یه چندتا خاطره یادمه که دوست دارم برات بنویسم:

روزی که قرار بود از بیمارستان مرخص بشیم خانم پرستار گفت می خواد حمامت کنه

منم کلی اصرار کردم که بیام نگاه کنم تا یاد بگیرم اونم قبول کرد

نمی دونی چطوری تو رو برعکس تو دستش گرفته بود دلم داشت برات ضعف می رفتSmilie (81)

گرفتت زیر شیر آبی که مخصوص این کار بود و همونطوری برعکس سرت رو هم شست و

تو هم یه کم گریه کردی و بعد گذاشتت زیر یه گرم گن و خشکت کرد و لباست رو تنت کرد

بعد بابایی امد بردت برای شنوایی سنجی و من و مامان بزرگ رفتیم تا حاضر بشیم برای رفتن

برف2

وای تو این عکس چقدر هوچکولویی عزیزمممممممم

niniweblog.comniniweblog.com

یادمه بچه خوبی بودی و کلا زیاد دچار دلدرای بد نمی شدی البته دل درد داشتی ولی نه اونقدر

شدید که من دیدم بعضی ها از نی نی هاشون شاکی می شن

یه شب خیلی دلت درد می کرد و بی قرار بودی من و بابایی تصمیم گرفتیم ببریمت تا با ماشین

یه دوری بزنیم بابایی داشت یواش می رفت و تو اصلا آروم نمی شدی من به بابایی گفتم یه کم

تند تر برو ....بابایی هم گاز داد همین که یه کم تند رفتیم تو خوابت برد و بلاخره آروم شدی

برف3

niniweblog.com

niniweblog.com

برای اینکه شبا خیلی برای شیر خوردن بیدار می شدی قرار شد آخر شب بهت یه کم شیر

خشک بدم تا سیرتر بخوابی و شاید بذاری منم یه کم بخوابم ولی تا بهت شیر خشک رو دادم

مثل فواره بالا اوردی و کلی ما رو ترسوندی خلاصه ما چند نوع دیگه شیرخشک رو هم امتحان

کردیم اما تو بخورش نبودی و اصلا بهشون لب هم نزدی و من همچنان 10 ماه و 10روزه که شبا

درست نخوابیدم

برف4

niniweblog.comniniweblog.com

ولی بازم خیلی دوستت دارم و حاضرم

هر شب به خاطرت هزار بار بیدار بشم

آخه تو عسلکمی

Smilie (42)

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مامان نازنين
23 تیر 90 1:26
سلام ماشالله دختر ناز ي داريد خدا حفظش كنه

Merci golam
لنا
23 تیر 90 7:48
سلام دوست جونی عزیزم چه کارای با مزه ای میکنه .خاطره جونم آخی گناه داری که 10 ماه راحت نخوابیدی چه سخته مادری.نانای رو بگو داره رقاص میشه
این شکلکای که میزاری خیلی باحالن
ممنون خاله جون

فرانک
23 تیر 90 8:50
ای شیطون!!!!!!!!!!!
قربونت برم همیشه سالم باشی در کنار مامان مهربون و بابایی
مرسی گلم

مامان قندعسل
23 تیر 90 12:41
سلام عزیزم چه ادم برفی خوشگلی..اواجون سردت نشد من که با دیدن عکسا یخ کردممامانی منم خیلی دوست داشتم محمد شیرخشک بخوره اما نخورداخه شیر مامان خوشمزه تره دیگه


shima
23 تیر 90 14:38
ممنون که به وبلاگم سر زدی واقعا خوشحال شدم َََََ
خواهش می کنم گلم

زهرا
24 تیر 90 12:46
پرنسس برفی خاله............چقدر بزرگ شدی عسل بانووووووووووووووو

دلم براتون تنگیدهههههههههههههههه
ما هم دلمون براتون تنگ شده خاله جون

زهرا
24 تیر 90 12:49
فدات شمممممممممممممم
پرنسس برفی خالههههههههههههه

دلم براتون تنگیدههههههههههههههههههههههههههههههههههه

ممنون عزیزم
مامان فرشته
24 تیر 90 13:06
سلاممممممممم عزیزم خوبی ؟
وایییییییی قربونش برم من چه عکس های خوشگل
خوشگلی
ده ماه و ده روزگیت مبارک باشه آوای نازنینمممم

مرسی خاله گلم
شکوفه
24 تیر 90 15:19
وای از بیخوابی نگو که دارم میمیرم یکم دیگه بگذره عقلم رو از دست میدم
نیکا هم شبا خیلی پا میشه و منم که بدخوابم .............
اخه عزیزم بچه ای که شیر مادر بهش بچسبه دیگه شیرخشک نمیخوره که
واقعا که بهش چسبیده خاله جون

فرانک
25 تیر 90 3:40
عزیزم فعلا هوا گرمه و ما نمی تونیم بیاییم تهران. هروقت اومدم بهت خبر می دم. ضمنا این آدرس وب رو لینک کنhttp://naeerika.niniweblog.com/
مرسی عزیزم
حتما گلم

مامان فطمه‌شهرزاد
25 تیر 90 8:02
دعا مي‌كنم غرق باران شوي
چو بوي خوش ياس و ريحان شوي
چو ياران مهدي (عج) شمارش كنند
دعا مي‌كنم جزو ياران شوي
در اين شب عزيز ما را هم دعا كنيد
مرسی گلم

mamane amir ali
25 تیر 90 15:18
mashalah che axhayi.yadeh zemestoon oftadim khahar joon.che naz shodi ava joonam.boossssssssssssssssssssss.

مرسی گلم
فرزانه
27 تیر 90 0:48
عزیزکم ....چه کارهای خوب خوبی یاد گرفتی .

دخملی طلا همیشه زیر سایه مامان مهربون و بابای خوبت شاد و سلامت باشی ...
ممنون عزیزم

نسرين(مامان النا)
29 تیر 90 8:26
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام اواي گل
نازي من فدات شم تو چقدر دختر ماهي هستي.با اجازه ات وبلاگتو نگاه كردم دست مامان اوا درد نكنه خيلي جالب و خوبه.
اوا جون ميدو.ني درست هم ماه و هم روز دختر مني؟اونم امروز 10 ماه و10 روز شه.
خوشحال ميشم به ما هم سر بزنيد.
ميبوسمت.
حتما گلم

مامانی شیما وحدیث
29 تیر 90 17:32
سلام .وااااااااااای خدا چه عکسای نازی ازآواجون گذاشتی .زرنگ خانم تو این گرما خوب بااین عکسای برفی دلمون وآب کردی .
ازطرف من لپای خوشکل آوایی رو ببوس
ممنون عزیزم

مامان آروین
1 مرداد 90 13:22
سلام دختر نازی داری خدا حفظش کنه
ممنون گلم

سمانه
1 دی 90 21:26
سلام به مامی مهربون امیدوارم خودت و عسلکت همیشه خوب و سالم باشید نی نی جیگری دارید خدا بهتون ببخششه به وبلاگ "عسلکم" من هم سر بزنید خوشحال میشم شب خوش.
ممنون گلم حتما سر میزنم