آوای 90
عکسای نوروز امسال بلاخره رسید
لحظه سال تحویل که همه مون خواب بودیم خدایی خیلی دیر وقت بود ........
شما که تازه خوابت یه کم بهتر شده و به سختی ۱۲ شب تا ۱ می خوابی و نمی شد ۲ بیدارت
کنم.... من که تازه شما رو خوابونده بودم خودمم خوابم بردبابا گله هم دید خبری از ما دوتا
نیست امد خوابید...... صبح بیدار شدیم دیدیم به همین راحتی عید امده خونمون
هوای روز اول واقعا بهاری بود یه آفتاب کم رنگ و پر حرارت و کلی بوی شکوفه و سبزه همه جا رو پر کرده بود
و ما رفتیم عید دیدنی خونه مامان بزرگ جون اینم هفت سینشون که عمه جون زحمت کشیده
خوشگل تزئینش کرده
بعد ناهار هم یه کم خوابیدیم و عیدی ها رو حسابی گرفتی و خوشحال شدی
عصر هم رفتیم خونه مامان بزرگ مهربون و اونجا هم کلی عیدی به جیب زدی و یادمون رفت با
سفره هفت سینشون ازت عکس بندازم و بعد هم رفتیم خونه مامان شمسی و با ماهیاشون
عکس گرفتی
اینم آوا و ثمین عمه نفیسه
وقتی هم رفتیم خونه مامان ملوک کلی بهت خوش گذشت و برای محمد امین کلی ذوق کردی
اونم هرجا تو رو میبردم میومد آخرش هم که خوابیدی امد پیشت خوابید..اخه محمد امین عزیزمه
خلاصه که از روزهای بعد هم رفتیم عید دیدنی ولی زیاد خوشت نیومد و مخصوصا اگه زیاد این ور و
اونور میرفتیم کلافه می شدی.......... بعضی جا ها کلی براشون می خندیدی و بعضی جا ها کلا
غر بودی
پنجشنبه هم رفتیم دماوند باغه مامان شمسی همه بودن و کلی خندیدیم و تو هم کلی
خوابیدی و برای اینکه یه قاشق غذا بخوری همه دورت نشستن و برات می خوندن و دست
می زدن تو باغ سرد بود و نشد ازت عکس بگیرم
امسال برعکس هر سال که امکان نداشت مسافرت نریم هیچ جا نرفتیم نمی دونم چرا؟
این خلاصه اخبار هفته اول عید بود ........امروز بابا گله رفته سر کار........ عصری هم میخوایم
بریم عید دیدنی
دوستت دارم عسلکم
راستی یادم افتاد که برگشتنه تو راهها خاله لنا رو هم دیدیم و کلی ذوق کردیم
آخه خاله لنا خیلی خوب و مهربونه دوستت دارم خاله جونم