عقد کنان
سلام فرشته کوچولوی من هفته پیش حسابی سرگرم بودیم و خودمون رو برای مراسم عقد کنان آقا حسام (پسرخاله خودم) حاضر می کردیم ... انشالله همیشه سرمون به این جور مراسم گرم باشه .... البته برات تو پست قبلی نوشتم که یه کم آب ریز بینی داشتی اون هفته همش مریض و بی حال و غر غرو شده بودی به هردوتا مون خیلی سخت گذشت ولی خدا رو شکر هفته پیش خوب خوب شده بودی .... اما امان از دست من که یه کم ازت غافل شدم و بعد از مراسم عقد کنان تو ماشین خوابت برد و بدنت گرم شده بود وقتی از ماشین پیاده شدیم حواسم نبود یه چیزی بندازم روت و فکر کنم همون جا بود که: وای خدای من دوباره آب ریزش و مریضی سرو کلش پبدا شد .... از دست خودم خیلی...