آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

دختر نازمون آوا

آوای شادم

1390/5/1 17:06
نویسنده : مامی
1,390 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخترم که از برگ گل ظریف تره2uge4p4

مامان جون می دونی چرا نمی تونم برات مطلب بنویسم چون کنارم می ایستی و هی دکمه

خاموش لپ تاپ رو می زنی!! این لپ تاپ بخت برگشته تا میاد روشن بشه تو بازم خاموشش

 می کنی بذار یه پست برات بنویسم تا شب در خدمتتم دربستshekstan

تازه من که می گم نه نه نه تو  هم انگشت اشارت رو تکون می دی و می گی نه نه نه!!!!!!!

قربون انگشت ریزه میزت برم منMG 110

خلاصه اینکه حواست همش پیش منه و اصلا بدون من آب هم نمی خوری حتی نمی ذاری من

نفس هم بکشم البته تو نفس من هم هستی و من بدون تو میمیرم ولی مدرسه هم یه زنگ

تفریح داره که ما تو خونه نداریم و یه سره در خدمتتیم و شما هم پادشاهی می کنی برای خودت

King2

این چند وقته همش کارهای جدید انجام می دی دیگه خودت بلند می شی و میاستی و دور میز

راه میری و می خوری زمین و تو گریه غر می زنی که من کلی خنده ام می گیره

آخه یهو دستت رو ول می کنی فکر می کنی یاد گرفتی نه مامان جون حالا مونده یواش یواش

منم مثل خیلی از مامانای دیگه مجبور شدم روی میزها رو جمع کنم اولش نمی خواستم جمع

کنم تا چشمت عادت کنه ولی دیدم نمی شه همش رو میزی دستته و داری همه چیزا رو میریزی

زمین اینطوری:

رومیزی

البته ما پشت شما رو باید توی این عکسا شطرنجی کنیم تا آبرومون نره!!! البته بابایی دلداری

می ده و می گه خونه بچه داریه دیگه باور کن شبا که می خوابی من همه چیزا رو میذارم

سر جاش ولی صبح که میشه روز از نو روزی از نو

شما شاد باش من دوباره جمع می کنمSncoa2oyyubiso8s97a

البته دیشب بابا جون این میز رو هم گذاشت کنار تا شما هی نیوفتی!!!!

niniweblog.com

پاتوقت هم که پله دم آشپزخونه است و سیمهای که من به سختی پسبونده بودم و از زیر کابینت رد

کرده بودم همه چسبا رو کندی و پات رو فشار می دی به کابینت و سیمها رو می کشی بیرون

اینم عکس همین الانت:

آوا و سیمها

قربون خندت که تا می گم آوا یک دو سه نیشت باز میشه عسلم

niniweblog.com

یاد گرفتی دستت رو می ذاری دم گوشت و با خودت حرف می زنی مثلا تلفن بازی می کنی

اینم تو و بازم سیمهای دوربین که داری باهاشون حرف می زنی

الوو

من می گم الوووو آوا .....تو هم یه عالمه حرف می زنی برام

این شلوارهایی هم که پات می کنم و یه کم بد تیپت کرده ماله اینه که زانو های نازت خراب نشن

و گرنه که همیشه خوش تیپی مادر

اینم یه عکس با کفش ورنی سفید و موهای خرگوشی که خدا می دونه چقدر سخت می ذاری

دست به موهات بزنم

آوا1

niniweblog.com

چند روز پیش هم رفتیم خونه همسایمون ولی ملیکا جون نبود و تو هم سوار اسبش شدی کلی

ذوق کردی بعدش داشتن میرفتن مسافرت مامان مهربونش هم اسب رو گذاشت خونه ما تا تو

باهاش بازی کنی مرسی مونا جون

اسب

niniweblog.com

آهان راستی از غذا خوردنت بگم که از نون خوشت امده و منم هرچی می خوام بهت بدم اول یه

کم نون می دم بخوری بعد زودی غذات رو می دم فکر کنم به خاطر نمکشه که برات جالبه

الانم چند روزه غذاهایی مثل پلو ماهیچه و ماکارونی بهت می دم که فقط با دست بدم می خوری و

اصلا قاشق رو تحویل نمی گیری

niniweblog.com

دیروز هم جمعه بود و باغ یکی از دوستان دعوت بودیم و کلی خوش گذشت تو هم که از هیچی

نمی ترسی و عاشق مورچه شدی و با انگشتت دنبالشون می کنی و می کشیشون

تازه می خواستی جوجه ها رو هم بگیری

اینم چندتا عکس قشنگ

باغ

و جوی آب که کلی پاهات رو شستم و ذوق کردی:

آب

niniweblog.com

تازه 27 تیر هم سالگرد ازدواج من و بابایی مهربونت بود که بابایی شام بردمون بیرون و کلی

خوش گذشت و برای تو هم کادو خریدیم

خونه

تا من شعر " خونه ما چه زیباست " رو می خونم تند تند میری طرف خونت

خونه ما چه زیباست                       میون دشت و صحراست

چه گلهای قشنگی                        میمونای خوش رنگی

فیل نجیبی دارم                            خیلی دوسش می دارم

دیر که میام به خونه                      شیره می گیره بهونه

البته این شعر تغییر پیدا کرده که من از همینجا از شاعرش معذرت می خوام چون من با حیوانات

روی خونه برات شعر ساختم گلم و وقتی حیوانات رو بهت نشون می دم تو کلی خوشحال می شی

و بعد از من اونا رو نشون می دی

niniweblog.com

 شبها خیلی بد می خوابی و خیلی اذیت می کنی مخصوصا دو سه شبه که از دستت بابایی هم

شاکی شده!!!! نمی دونم چته شاید ماله دندونته یا دلت درد می کنه البته بهت گریپ میکچر می دم

ولی بازم بی تابی می کنی کلا خوابت توی طول روز هم کمه

راستی اگه بابا جون این پست رو ببنه می گه " باز که یه عالمه عکس گذاشتی؟"

ببخشید بابا جون آخه عکسا بیشتر گویای شیرین کاریهای این دخمل قند عسله

و البته شنیدن کی بود مانند دیدن

آوای مهربانم امیدوارم همیشه با شادیهات من رو شاد کنی و هیچ وقت غمگین نباشی

من و باباجون مهربون همیشه دوستت داریم

JC Parents Girl

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

سارا
2 مرداد 90 15:40
سلام عزیزممممممممممم
خسته نباشی با این دخمل شیطون و جیگرت
چه عکسهای قشنگیییییییییی
امیدوارم همیشه شاد باشید
ممنون گلم

mumi
2 مرداد 90 19:16
اول از همه تبریک برای پیشرفت های عسلی خانوم و همچنین سالگرد ازدواجتونبا یه عالمه آرزوی خوب برای سه تاییتون.امیدوارم جمعتون همیشه شاد باشه.
خاطره جون خونه ما که خیلی وقته شده زمین فوتبالاگه بدونی این دو تا چقدر وسایل خونه رو آباد کردن؟!
ممنون عزیزم

لنا
3 مرداد 90 11:06
وای چه پست قشنگی بود چقدر آوا جونم ماشالا ناز شده عزیزم .جیگرش برم من خیلی قشنگ نوشته بودی عزیزم اون عکس که میز و به هم میزنه خیلی باحاله

ممنون گلم
مامان قندعسل
3 مرداد 90 16:56
سلام عزیزم خوبی؟؟؟چه دخملی شده اوا جون ماشالله شیرین و تودل برو
ممنون عزیزم

لنا
4 مرداد 90 7:40
سالگرد ازدواجتون با تاخیر مبارک عزیزم
ممنون گلم

مامان حسین
5 مرداد 90 9:37
سلام
قربون این اوای گل و نازم برم که من خیلی دوستش دارم.با این عکسای قشنگت دل منو بردی.
راستی مامانی سالگرد ازدواجتون هم مبارک.

ممنون عزیزم
سهيلا
5 مرداد 90 22:14
با اون ادم برفي چقد ماه شده. اسپند دود کن براش
مرسی گلم

mamane amir ali
5 مرداد 90 22:43
salam be arosakam che nazo bozorg shodi mashalah.hamisheh ishalah shad bashi.boosssssssssssssssssssssssss
mobarakeh ishalah hamisheh shad bashin

مرسی خاله جون
فرزانه
6 مرداد 90 0:55
ای طلا خانم شما کوچولوها چقدر دارید زود بزرگ میشید .چقدر کارهاتون شبیه همه .کللللللی بوس آوا گلی

راستی خاطره جون سالگرد ازدواجتون مبارک .
ممنون عزیزم